توضیح مفاهیم در س 18 تا 24 ادبیات فارسی 1
 
چهارده معصوم
 

درس هجدهم

تنگ آمدم : طاقتم تمام شد- مرده شور کمال و معرفتت را ببرد ...: کنایه از نداشتن کمال و معرفت- شریک الملکش می خواست مرا بی حق کند : ... می خواست حق مرا پایمال کند و خود مالک آن شود.- مدافعه: دفاع کردن در دادگاه از کسانی که شکایتی دارند.- چشم های مثل ازرق شامی : کنایه از بی شرمی – از همه مشروطه تر بودم : بیشتر طرف دار مشروطه بودم.- دست خط از شاه گرفتند: حکم مشروطیّت از مظفرالدّین شاه گرفتند.- آب داغ روی سر ریختن: شوکه شدم و بسیار دچار حیرت و اندوه شدم.- از ناچاری چار چنگول روی قالی روماتیسم می گیرند: کنایه از منزوی و گوشه گیر شدن – شأن مقنن بالاتر از آن که به قانون عمل کند: قانون گذاران خود به قانون عمل نمی کنند.

صفحه ی136----- بیت 1 (ناله ی مرغ اسیر) ناله و فریاد این مبارز گرفتار برای آزادی وطن است.راه و روش پرنده ای هم که در قفس کرفتار شده باشد مانند من ناله و زاری است(منظور از مرغ اسیر در مصراع اول خود شاعر است)---- بیت 2 - من از نسیم سحر (که نماد و نشانه ی آزادی است) کمک و یاری می طلبم به شرط آن که پیغام آزادی خواهی مرا به دوستانی که آزادانه مشغول تفریح و تماشا هستند برساند.(باد سحر تشخیص دارد)----- بیت 3 - ای هم وطنان برای آزادی خود فکری بکنید ززیرا هر کس این کار را نکند مانند من اسیر و گرفتار خواهد بود.- ---- بیت 4- کشوری را که به دست بیگانگان آباد شود با اشک چشم ویران کن (به حالش گریه کن) زیرا آن خانه مانند (بیت الاحزان)خانه ی غم و اندوه است.(تلمیح به داستان گریه های حضرت یعقوب در فراغ یوسف دارد.- هم چنین این بیت بیانگر بیگانه ستیزی شاعر است.)- بیت 5- لباس را که در راه آزادی وطن به خون آغشته نشده باشد پاره کن و دور بینداز زیرا آن لباس برای بدن مایه ی ننگ است و از کفن هم بی ارزش تر است.(این بیت بیانگر وطن پرستی یا ناسیونالیسم افراطی شاعر است)—بیت6-  ملّت اکنون یقین پیدا کردند کسی، که ما او را به سلطنت رسانیدیم [محمد علی شاه]مانند شیطان فریب کار و دروغ گو است.(تلمیح به قصّه ی سلیمان و اهریمن- منظور از اهریمن محمد علی شاه است.)

درس 19 صفحه ی 139

            آستین عبا را بپوش: مؤدّب بایست.- دیو چهر : زشت رو- این چه هنگامه است: چه غوغا و ازدحام است.- از چهار جانب و شش جهت : کنایه : از همه طرف- سجده می کنند،تعظیم می کنند ،کرنش می کنند،رکوع کردن :همه مترادف اند : احترام می گذارند. جیره و مواجب: حقوق.- عریضه چی: شکایت کننده.- میر آخور : مأمور اسطبل اسبان – تفنگدار باشی: رئیس تفنگ داران-

صفحه ی 141(مرغ گرفتار)بیت1- من نمی گویم که مرا از زندان آزاد کنید،دست کم زندانم را در باغی باصفا(وطن آزاد و آباد) قرار دهید وو مرا شاد کنید.—بیت2- ای دوستان فصل بهار و گل به پایان می رسد شما هم در باغی دور هم جمع شوید و از من و تلاش های من برای آزادی یادی بکنید.--- بیت3- ای افراد آزاد هنگامی که با شادمانی و آزادانه مشغول گشت و گذار در گلستان هستید از من که در زندان گرفتار هستم یادی بکنید.(کلمات مرغ و گل و لاله و شمشاد مراعات نظیر دارند.)---بیت 4- هر کدام از شما که پرنده ای در قفس دارد به باغ ببرد و به یاد من آن را آزاد کنید.(منظور از مرغ، پرنده است)،(نقش «ش» در منش،مفعولی است) ---- بیت5- اگر خانه ی من بیچاره نابود بشود مهم نیست، سما به فکر نابودی اساس حکومت ظلم باشید.( صیّاد: استعاره از حاکم ستمگر)،(منظور از آشیانزندگی است) ---- بیت6- بر سر راه رسیدن به آزادی مشکلات زیادی وجود دارد، امّ مبادا شما خبری ناگوار درباره ی نابودی آزادی بدهید و مبارزان و عاشقان آزادی را ناراحت کنید.( بیستون: استعاره از مشکلات)،(شیرین: استعاره از آزادی)،(فرهاد: استعاره از مبارزان و دوست داران آزادی)---- بیت7 ظلم و ستم عمر جوانان را کوتاه می کند،ای بزرگان کشور به خاطر خدا شما به عدالت رفتار کنید.(بیداد و دادبه معنی ظلم و عدالت با هم تضاد دارند.)،----بیت8- اگر بر اثر ظلم شما (ای حاکمان)زندگی فرد ضعیفی پایمال و نابود شود،شما نمی توانید به راحتی زندگی کنید.(منظور از مور : افراد ضعیف)----بیت9- اگر قسمت بهار(تخلّص شاعر) این است که در زندان باشد ،شما به خاطر آن آزادی که به دست می آورید خدا را شکر گویید.(زندان به ویرانه تشبیه شده است.)،(گنج خداداد :استعاره از آزادی.)-----

درس بیستم صفحه ی 146

عاجزی:درماندگی و ناتوانی- ماننده بودیم :شبیه بودیم—موی سر باز نکرده بودیم: موی سر را نتراشیده بودیم—درمکی چند سیاه: چند درم پول بی ارزش--- به گرمابه در رویم: وارد گرمابه شویم.---- مکاری از ما سی دینار مغربی می خواست: چهارپا دار بابت کرایه سی دینار زر خالص از ما طلب می کرد.----صفحه ی 147-  مردی اهل بود و فضل داشت از شعر وادب و هم کرمی تمام: مردی شایسته بود و از دانش شعر و ادب بهره مند بود وهم بسیار بخشنده بود.--- چنان که هستی برنشین و نزدیک من آی: با همان حال و وضعی که هستی سوار اسب شو و نزد من بیا--- همانا او را تصوّر شود که مرا در فضل مرتبه ای هست زیادت، تا چون بر رقعه ی من اطّلاع یابد قیاس کند که مرا اهلیّت چیست:  او بداند که من در فضل و دانش مقام بالاتری دارو تا به محض این که نامه ی من را بخواند بداند که جایگاه من کجاست .-------ما را به نزدیک خویش باز گرفت: ما را نزد خود نشاند.------ از عذاب قرض و دین فرج دهاد: از رنج قرض نحات دهد( دهاد: فعل دعایی است= دهد)---- چون بخواستیم رفت ما را به انعام و اکرام به راه دریا گسیل کرد: چون می خواستیم برویم ، ما را با نعمت ومال و عزّت و احترام از راه دریا فرستاد.---- به پارس رسیدیم: به ایران رسیدیم.----- بایستادند چندان که ما در حمّام شدیم: آن قدر ایستادند تا ما به حمّام رفتیم.---- این هردو حال در مدّت بیست روز بود: فاصله ی این دو اتّفاق بیست روز بود.----

پرستو در قاف صفحه ی 149

 منظور از نم نم باران اشک زائران است--- شهری سپید پوش به ...: آرایه ی تشخیص دارد.---- مدینه را بغل کنم: آرایه ی تشخیص دارد.----- اشتیاق و اندوه اشک می شود در چشم ها: از شوق و غم گریه می کنیم.---- بی حساب وارد بهشت می شوند: بدون باز خواست وارد بهشت می شوند.-------

درس بیست ودوم: صفحه ی 159

«ای آدم ها» نام یکی از اشعار نیما یوشیج.----- رو نشان نمی داد: محجوب بود و با میهمانان نیما کم برخورد بود.---- در چنان معیشت تنگی: در چنان وضع مالی بدی---- اگر به شهر نیامده بود نیما نشده بود: به شاعری و شهرت نمی رسید.----- اگر درها را به رویش نبسته بودند: اگر برایش مانع ایجاد نمی کردند.------- صفحه ی 162- در واقع طمأنینه ای ....: مانند آرامشی بود که در چشمان نابینا ی یک مجسمه ی دوره مصر باستان دیده می شد.( بی تفاوت و سرد)--- هرگز گمان نمی کردم که کار از کار گذشته باشد: فکر نمی کردم که دیگر نشود برای نیما کاری کرد.------- کوره ای تازه: بدن نیما به کوره تشبیه شده است.----

درس بیست وسوم صفحه ی168

بیت1: هنگامی که من از این جهان بروم همه می گویند که ما او را می شناختیم.( رخت بستن: کنایه از مردن)،(این خاک: استعاره از دنیا). ---- بیت2- ولی هیچ کس به درستی نفهمید که من (مسافر این جهان) چه مطالبی گفتم و با چه کسی گفتم و اصالت من از کجا بود.( مفهوم کلّی: همه به ظاهر در مورد من قضاوت کردند و حقیقت مرا کسی نشناخت.)------بیت3- در این دنیا دانایان زیادی سخن های بسیار دقیق و سنجیده بیان کردند.(محفل: استعاره از دنیا)،( نازک تر از برگ سمن: بسیار دقیق و روشن و سنجیده).----- بیت4ولی به من بگو کدام انسان دانا و عاقلی هست که با دیدن بدی ها و زشتی ها از خوبی و زیبایی سخن بگوید.( دیده ور: عاقل و آگاه)،(خار: استعاره از بدی و مشکلات)،(چمن: استعاره از خوبی و زیبایی ها)------ صفحه ی 169-  بیت1- خداوند آن ملّتی را به عزّت می رساند که خود در تعیین سرنوشت خود نقش داشته باشند.---- بیت2- به ملّتی که دهقانش برای دیگران بکارد(برده و بنده ی بیگانگان باشد) کاری ندارد و آن ها را رها می کند.------ بیت3- نهنگی به بچّه ی خود چه پند زیبایی داد که در مذهب ما به ساحل رفتن حرام است( ما نباید اهل اسودگی و تنبلی باشیم) ، (آرایه ی تشخیص دارد)------- بیت 4- با امواج مبارزه کن و از ساحل دوری کن.( با مشکلات مبارزه کن و از آسودگی پرهیز کن)،( موج و ساحل : نماد مشکلات و آسودگی)، زیرا خانه ی واقعی ما دریاست.( دریا نماد بزرگی و عظمت است)

لاله ی آزاد: صفحه ی 170 ( همه ی بیت ها تشخیص دارد.)

بیت1- من مانند لاله ی آزاد هستم که خود می رویم و بوی من هم ذاتی است(که به خود متکی هستم )در دشت زندگی می کنم و طبیعت من مانند آهو آزادگی است.( شاعر خود را به لاله و سپس لاله را به آهو تشبیه کرده است).--- بیت2- از آب باران می نوشم و به لب جو نیازی ندارم، محیط باغ برای من کوچک است به همین دلیل در باغ نمی رویم.--- بیت 3 سطر 4- رنگ سرخ چهره ی من هم ذاتی است،بنا بر این برای زیبا کردن چهره ی خود نیازی به آرایشگر ندارم.---- بیت4- روی پای(ساقه) خود ایستاده ام و نیازی به کمک کسی ندارم ،نه یاوری می خواهم و نه غم دیگران را می خورم.----- صفحه ی 171- بیت 1- هر روز صبح نسیم برای زیارت من می آید.( لاله خود را مقدّس جلوه داده )،(نسیم تشخیص دارد.)، و بچه های آهو از دیدن من خوش حال می شوند.(روشن شدن چشم : کنایه از خوش حالی)---- بیت 2- من در این جای امن مانند چراغی روشن هستم( تشبیه) که پروانه های (دوستان)زیادی در اطرافم وجود دارند.----- بیت 3- من با نشان دادن برگ و گل خود چمن را زیبا می کنم و بیابان از بوی خوش من مانند صحرای ختن خوش بو شده است.(خُتن: نام صحرایی در ترکستان که در فصل بهار از ریزش مشک از ناف آهوان بسیار خوش بو می شده است.)،(شاعر صحرا را به ختن تشبیه کرده است.)---- بیت 4- هر لحظه از شادی و سر مستی خم و راست می شوم(می رقصم)و تمام وجود مرا ناز و ادا و زیبایی فرا گرفته است.---- بیت5- تاثیر شراب و سر مستی را در چهره ی سرخ من ببین، سیاهی درون کاسه گل من مانند داغ عشق است که در میان دل خونین من قرار گرفته است.( سیاهی درون لاله به داغ عشق تشبیه شده)---- بیت6- ازاده و با نشاط هستم که به صحرا و بیابان عادت کرده ام، و جادوی عشق مرا مانند مجنون آواره ی بیابان کرده است.(تلمیح به داستان لیلی و مجنون)،(در «هامونم»،«م» نهاد جمله است.)،(«م» در افسونم،مفعول جمله است).----- بیت7- من برای رشد و پرورش خود زیر بار منّت دیگران نمی روم و هرگز به چمن و گلشن وابسته نمی شوم(نشان آزادگی دارم)-----صفحه ی 172- من به طبیعت و سرشت خود افتخار می کنم زیرا طبیعتاً آزاده هستم، آزاد به دنیا می آیم و آزاد هم از دنیا می روم.



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:

آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک

برای تبادل لینک شما ما را با نام سایت سیحون و آدرس  http://www.seyhoon.ir لینک کنید و سپس فرم زیر را پر کنید.





نويسندگان